عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهل است ،تحمل نکنم بار جدایی ،تحمل نکنم.
و چه شیرین است ،دل سپردن ،پافشردن،در ره یک آرزو مردانه مردن و اندر امید بزرگ خویش ،با سرور زندگی بر لب جان سپردم...
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
بهار در راه است
بهار در راه است و زمستان سر انجام خواهد رفت ،برفها آب خواهند شد باید کینه ها نیز آب شوند
من و تو می توانیم دوست باشیم و برای آسمان ترانه بخوانیم.
دوست
دوست چه واژه زیبایی است با دوست می توان به مرزهای ناب شگفتن رسید .با دوست همه سختی ها آسان می شود .
مهربان باش
من مهربانی را دوست دارم اگر من و تو مهربان باشیم ،جهان گلستان زیبا می شود ،اگر من و تو قدر یکدیگر را بدانیم همیشه در جاده های پر پیچ و خم زندگی،با هم شعر خوشبختی را خواهیم سرود.